چگونه از دامنه به قله موفقیت برسیم؟
رویایی برای تمام زندگی
فیلم «سوپر30» نه یک داستان ساده بلکه شرحدهنده ماموریت پیشرفت گروهی از دانشآموزان در پایینترین سطح ممکن است.
آنها در این فیلم رویای داشتن یک زندگی بهتر و تحصیلات عالی را دارند و برای رسیدن به اهدافشان میجنگند. بخشی از ماموریت آنها، مستلزم ایفای نقش رهبری و ریاست است. اینجاست که به ما نشان داده میشود رهبری یک مهارت است که دنیای برندهها را از بقیه جدا میکند.
تفاوت بین رهبر و مدیر
وقتی سواریک تاکسی هستید به راننده مسیرتان را توضیح میدهید و گاهی از او میخواهید سرعت راندنش را به میزان درخواست شما بالا یا پایین ببرد. اینجا راننده تاکسی نقش یک مدیر را ایفا میکند. راننده کوتاهترین و بهترین مقصد را برمیگزیند و هنگام ترافیک از مسیرهای جایگزین بهره میبرد. او به کمک تجربهاش، شما را به سالمترین و سریعترین حالت ممکن به مقصد میرساند. اینجا، راننده نقش رهبری را برعهده دارد. یک رهبر میداند چگونه در زمان مناسب در یک موقعیت خاص باشد و زمانی دیگر از یک خطر مهلک بگریزد. در این راه، دانستن اطلاعات کافی در هر زمینهای بسیار راهگشاست. موضوع خیلی ساده به نظر میرسد؛ اگر مسیر شما پرترافیک است، از راننده میخواهید یک راه جایگزین را انتخاب کند و به این ترتیب با صرف کمترین هزینه و وقت، یک راه بهتر برای رسیدن به مقصد برمیگزینید. این یعنی همان قدرت رهبری.
مهمترین نقش رهبر
ایجاد یک راهبرد، هدفگذاری، تلقین حس موفقیتآمیز بودن پروژه و راهبرد ایجاد شده در ذهن اعضای گروه و البته ایجاد حس همگرایی (به معنای قراردادن افراد در یک وضعیت مشترک برای رسیدن به هدف) از جمله مهمترین نقشها و وظایف یک رهبر تلقی میشود. به راستی چه عواملی یک نفر را به سمت کارهای بزرگ و به ظاهر نشدنی سوق میدهد؟
مقاومت و پافشاری
هر چقدر سماجت شما برای رسیدن به هدف بیشتر باشد، به همان اندازه احتمال رسیدن به موفقیت افزایش مییابد. باید آنقدر مداومت داشته باشید که هیچ مانعی نتواند شما را از رسیدن به هدفتان بازدارد. منابع الهام ما میتوانند فیلمها و داستانهایی باشند که در آن شخصیت اول ماجرا تنها یک درصد شانس تغییر زندگی و موفقیت را دارد اما از همان یک درصد برای ساختن زندگی و آینده خودش بهره میبرد و در نهایت به موفقیتی فراتر از حد انتظار میرسد. اصرار به رسیدن به مقصد، بیشتر اوقات معجزه میکند.
گوش سپردن به ندای درون
گاهی اوقات بدون هیچ دلیلی ما به ندای درون خودمان توجهی نمیکنیم و آن را نادیده میگیریم؛ درحالی که بسیاری از اوقات، درستترین تصمیمات از طریق گوش سپردن به ندای درون حاصل میشود. شما باید آنچه زمینه استعدادتان است را بیابید و سپس در همان راستا، سختکوشانه تلاش کنید. در این بین از گوش دادن به ندای درون هم غافل نشوید.
اعتماد به نفس
برای اینکه مشکل پیش روی خودتان را بزرگ نکنید، کافی است کمی به گذشته برگردید و ببینید قبلا چه مصائب و مشکلات به ظاهر حلنشدنی را حل کرده و پشت سر گذاشتهاید. اگر کاملا مطمئن هستید راه و هدف شما درست است، با نهایت اشتیاق و بدون ذرهای ترس و ناامیدی به سمتش بروید. قول میدهم اگر اعتماد به نفس کافی داشته باشید و با همه توان و اشتیاق خودتان به هدف حملهور شوید، قطعا به موفقیت میرسید.
قدرت تمرین و محاسبه
کار سخت و استفاده از اعداد در محاسبات، موفقیت زیادی به ارمغان میآورد. مثلا اگر عدد 17 را برای رسیدن به هدفی مانند پرتاب توپ به داخل سبد انتخاب کنید، نیرویتان را به اندازه 17 پرتاب، مدیریت و سعی میکنید قبل از پایان فرصت فرضی به هدف خودتان برسید. یک بوکسور خوب هرگز صد مدل مشتزدن را تمرین نمیکند اما یک مدل مشتزنی را صدهزار بار تمرین میکند تا در لحظه موعود، ضربه نهایی را بزند و بازی را ببرد.
فکر موفقیت را از سرتان بیرون نکنید
در دانشگاههای معتبری مانند هاروارد یک اصل کلی به شما میآموزند؛ اینکه هرگز فکر موفقیت را از سرتان بیرون نکنید و رویایی برای تحقق بخشیدن داشته باشید. شروع از نقطه صفر ورسیدن به قله کاری تنها با داشتن رویایی روشن و واضح در سر و مغزتان امکانپذیر میشود. به طور کلی استعداد تنها، آدرس موفقیت را به دست شما نمیدهد اما اگر با مکملهایی مانند اشتیاق، برنامهریزی و راهکار مناسب همراه شود، میتواند دستاوردهای بزرگی برایتان به ارمغان بیاورد.
نویسنده: ریتش موهان
منبع: retailritesh.com